کد مطلب:9632 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

گام به گام به نفع اسراييل
مقاله
اشاره به رسميت شناخته شدن بهائيت از سوي رژيم صهيونيستي و حمايت بي دريغ براي تبليغ آن از سوي اين رژيم كه بر اساس آموزه هاي تلمود و تورات تحريف شده، يهوديت را آيين برتر مي پندارد، موضوعي است كه به سادگي نمي توان از آن چشم پوشيد. برقراري رابطه ي صميمانه اين فرقه با صهيونيست ها يي كه زمين را ميراث بني اسراييل و خود را وارثان سياست و حاكمان اقتصاد جهاني مي دانند، گامي براي تحقق اهداف صهيونيسم است. در اين مقاله نويسنده مي كوشد تا با بررسي روابط به ظاهر دو سويه ي اسراييل - بهائيت، سهم اين فرقه را در پيشبرد اهداف صهيونيسم تبيين كند.

گزارش ساواك به تاريخ 22 فروردين 1353ه.ش: «اسراييل مذهب بهايي را به عنوان مذهب رسمي، به رسميت شناخت.» اين گزارش به سخنان «نرمان نيويچ» يكي از شخصيت هاي سياسي و حقوقي دولت غاصب اسراييل و دادستان اسبق حكومت فلسطين اشاره داشت كه بهائيت را در رديف اسلام، مسيحيت و يهوديت قرار داده و آن را يك دين جهاني ناميده بود: «اكنون نبايد فلسطين را منحصراً سرزمين سه ديانت محسوب داشت بلكه بايد آن را مركز و مقر چهار ديانت به شمار آورند؛ زيرا بهائيت به درجه اي از پيشرفت و تقدم نايل گشته كه مقام ديانت جهاني و بين المللي را احراز كرده است.» اين گزارش براي سازمان اطلاعاتي و امنيت كشور از آن جهت حائز اهميت بود كه در آن زمان بهائيان حتي از انجام مراسم مذهبي خود به طور رسمي در برخي كشورها مانند آلمان، ايران، تركيه و... منع شده بودند و از طرفي در سرزمين اسرائيل كه بهائيت را به رسميت شناخته بود، مسلمانان در تنگنا قرار داشتند و مورد آزار و اذيت حكومت صهيونيستي قرار مي گرفتند. مجموعه اين اوضاع ساواك را بر آن داشت تا به دنبال نظريه اي براي توجيه اين اقدام باشد: اين اقدام را مي توان پاسداشت خدمات جامعه بهائيت و سران آن از زمان تأسيس حكومت اسرائيل و حتي سالها قبل از آن دانست. در بحبوحه ي جنگ جهاني اول، زماني كه قشون انگليس ها براي در هم كوبيدن دولت عثماني در خاورميانه و فراهم كردن زمينه ي تشكيل كانون ملي يهوديان در فلسطين وارد حيفا شده و با كمبود آذوقه مواجه مي شود، اين عباس افندي - عبدالبهاء - پيشواي دوم مذهب بهائيت است كه افسران انگليس را از نگراني خارج مي كند: «من به اندازه ي ارتش شما آذوقه دارم.» در پاورقي كتاب راه برگزيده the chosen high way نوشته ليدي بلام فيد، آمده است: «اين مخازن عبدالبها در زمان سلطه قشون عثماني مخفي گاه خوبي براي گندم ها بود.»

سال ها بعد با ورود يهوديان به فلسطين، باز پيشواي بهائيان (شوقي افندي) بود كه مسؤوليت خوشامدگويي به اسرائيليان را عهده دار شد. او در سخنانش بر منافع مشترك بهائيت و صهيونيسم تأكيد كرد و با مقايسه منافع مسيحيان، يهوديان و مسلمانان در فلسطين نتيجه گرفت: «تنها يهوديان هستند كه علاقه ي آن ها نسبت به فلسطين قابل قياس با علاقه بهائيان به اين كشور است؛ زيرا در اورشليم بقاياي معبد مقدسشان قرار داشته و در تاريخ قديم، آن شهر مركز مؤسسات مذهبي و سياسي آنان بوده است.»

14 مي 1948 م انگلستان به قيموميت فلسطين پايان داد و همان روز شوراي ملي يهود در تل آويو تشكيل و تأسيس دولت اسرائيل اعلام شد. در اين زمان شوقي افندي در پيام نوروز 1130 ش نظر مثبت خود و قاطبه ي بهائيان را درباره ي تأسيس اسرائيل اعلام كرد: «... مصداق وعده الهي به ابناي خليل و وارث كليم ظاهر و باهر و دولت اسرائيل در ارض اقدس مستقر... است.» او به اين مقدار اكتفا نكرد و در تلگراف مربوط به هيأت بين المللي بهائيان (بيت العدل) مورخ 9 ژانويه 1951 م بين ايجاد اين هيأت و تأسيس اسرائيل ارتباط مستقيم برقرار كرد و «استحكام روابط با امناي دولت جديد التأسيس (اسرائيل) در اين ارض» را جزء وظايف آن برشمرد.

«از ابتداي تأسيس حكومت، بهائيان همواره روابط صميمانه با اسرائيل داشته اند». اين سخن بن گوريون نخست وزير اسرائيل حكايت از موفقيت بهائيان در تحكيم روابط دارد. در اثر همين روابط صميمانه بود كه صهيونيست ها حمايت نامحدود خود را از بهائيان اعلام كردند و امكانات ويژه اي در اختيارشان قرار دادند. شوقي افندي در پيام آوريل 1954 م گوشه اي از آن را بر مي شمارد: از جمله اين كه دولت اسرائيل شعبه هاي محافل ملي بهائيان بعضي كشورها - انگليس، ايران، كانادا،... در فلسطين اشغالي را نيز به رسميت شناخت تا امكان فعاليت مستقل داشته باشند، دولت براي ساختمان مقام اعلي (مقبره ي باب) گمرك نمي گيرد.» دامنه ي اين معافيت به همين مقدار محدود نشد بلكه بعدها بيت عبدالبها و مسافرخانه هاي شرقي و غربي را هم در بر گرفت، عقدنامه بهايي به رسميت شناخته شد، وزارت اديان، «قصر مزرعه» را كه حكومت براي سازمان هاي ديگر در نظر گرفته بود به بهائيان تسليم كرد و وزارت معارف اسرائيل ايام ويژه ي بهائيان را به رسميت شناخت.

بي شك رابطه زماني صميمانه تلقي خواهد شد كه دو طرف رابطه از آن نفع برند و رضايت حاصل كنند. پس به حتم سكه ي آزادي مذهبي و رفت و آمد آزادانه ي بهائيان رويي ديگر دارد كه بر اساس منافع صهيونيسم نقش زده شده است: جذب سرمايه داران بزرگ بهايي كه طبعاً سرمايه هاي خود را در اين سرزمين نو بنياد به كار مي انداختند، سرازير شدن هر ساله ي بهائيان با سرمايه هاي كلان و مخارج گزاف به سمت اين سرزمين به قصد زيارت مقبره باب، كمك هاي ميليوني بهائيان در مقاطع حساس مانند كمك ميليوني بهائيان ايران به اسرائيل در طول جنگ با اعراب. در يكي از اسناد مربوط به جنگ اعراب و اسرائيل به يك مورد آن اين گونه اشاره شده است: «مبلغي در حدود 120 ميليون تومان به وسيله بهائيان ايران جمع آوري گرديد، اين مبلغ را به ظاهر به بيت العدل در حيفا ارسال مي نمايد ولي منظور اصلي آن ها از ارسال اين مبالغ كمك به اسرائيل مي باشد.» حكومت اسرائيل حتي از اعانه هاي بهائيان نيز بي نصيب نمي ماند كه هر نوزده روز يك بار در جلسات مذهبي خود جمع آوري كرده به اسرائيل مي فرستادند.

در باب پيوند ميان بهائيت و صهيونيسم ديدگاه هاي ديگري نيز وجود دارد. روزنامه الاتحاد چاپ ابوظبي در 29 بهمن 1354 ش در قماله اي با عنوان سايه ي صهيونيسم و بهائيت نوشته است: «صهيونيسم گروه هايي جهت خدمت و دعوت براي عباس افندي فرزند بها و جانشين او تشكيل داده است. جهت توسعه و انتشار بهائيت در جهان، صهيونيسم با عباس افندي همكاري نموده و در مناطقي كه اسلام بر آن تسلطي نداشت مانند تركمنستان شوروي به تبليغ بهائيت پرداخت و سپس آن را به شيكاگو و... منتقل كرد و گروه هايي صهيونيستي براي تأسيس سازمان (الاذكار بهايي) اعانه هايي جمع آوري نموده و محفل ساسوني را براي پيوند به اين ديانت دعوت كردند.» تا زماني كه تبليغ بهائيت در محافل غربي از روسيه تا آمريكا به اوج رسيد. پيشوايان مذهبي يهود براي مبعث پيامبر فارسي فتوا دادند و به تبليغ او پرداختند و قرن نوزدهم را تاريخي براي ظهور وي و پاك كردن شهر قدس از مسلمانان تعيين نمودند. بدين گونه بابي ها وارد مرحله اي جديد از تبليغ شدند و پيروان آن بر اين عقيده اند كه بهائيت فرقه اي از اسلام نيست بلكه مذهبي جهاني است؛ اين در حالي بود كه سران آن پيش از اين در ملأ عام تظاهر به اسلام مي كردند. براي نمونه عباس افندي پس از مرگ بها ابتدا باب هر گونه تبليغي را بست و همراه افراد ديگر فاميل؛ در لباس مسلماني به انجام مراسم مذهبي مشغول شد.

فرقه ي بهائيت كه ديگر شاخه اي از صهيونيسم به شمار مي رفت، طبق فرمان شوقي افندي در نقشه ي ده ساله اش حمايت از دولت اسرائيل را بر همه دولت ها ترجيح داد و خود را به طور كامل در اختيار اسراييلي ها قرار داد و همه ي توان خويش را براي نابودي انديشه هاي ملي - مذهبي كشورهاي اسلامي به كار گرفت. اين نقشه با روي كار آمدن حسنعلي منصور بهايي در ايران آغاز شد و با كابينه ي بهايي هويدا با 4 وزير بهايي ادامه يافت. هويدا در مدت حكومت خود با به كار بستن تصميم هاي كادر رهبري كميته، نفوذ بهائيان را در ايران در همه ي سطوح سياسي، اقتصادي و نظامي بسيار گسترش داد.

از سوي ديگر با شدت گرفتن درگيري هاي اعراب و اسرائيل، نياز صهيونيسم به بهائيان براي جاسوسي در كشورهاي عربي اسلامي دو چندان شد و بهائيت در اين زمينه به خوبي ايفاي وظيفه كرد. نقش اطلاعاتي و جاسوسي بهائيت براي صهيونيسم هنگامي آشكار شد كه از يك سو شبكه اطلاعاتي اعراب گسترش يافته، بر اوضاع سياسي و اقتصادي خود حاكم شدند و از سوي ديگر روابط متقابل مجامع اسلامي جهان و تشكيل كنفرانس هاي بين المللي اسلامي در سطح نمايندگان سياسي و علماي اسلامي كشورهاي مسلمان گسترش يافت. البته مدت هاي پيش از اين، سازمان اطلاعات و امنيت ايران (ساواك) به اين مطلب پي برده بود. گزارش ساواك مورخ 1353 خاطر نشان مي كند: «دولت اسرائيل مي كوشد از اقليت فوق الذكر بهائيت در ساير كشورهاي جهان به ويژه ايران بهره برداري سياسي - اطلاعاتي - اقتصادي بنمايد.»